هوراد جونيهوراد جوني، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

مینویسم برای عزیزترینم

نیم سالگی آقا کوچولوی من

هوراد جون نیم ساله شد. تو این مدت سرم شلوغ بود و نتونستم بیام اینجا. مامان بابای من از اصفهان اومده بودند و تا فردا هم مهمون ما هستند. هر چند بخاطر شرایط هوراد جون که همیشه باید در سکوت بخوابه فکر کنم بهشون سخت گذشت. متاسفانه هوراد در ساعت مشخصی باید بخوابه و موقع خواب هم معمولا گریه زاری راه میندازه و بابایی اش باید کلی رو دست توی حیاط و این اتاق و اون اتاق راش ببره تا بخوابه. قلق خوابش را هم بابایی اش میدونه. خلاصه ما هر شب از ساعت های ٨-٩ کارمون همینه و مهمون هم که واسمون بیاد طبعا سختش میشه. بهر حال ازشون ممنونم چون کلی به من کمک کردن. هوراد ١١ شهریور نیم ساله شد و ما دو سه روز قبلش یه جشن کوچولو واسش گرفتیم با حضور خانواده من و رضا و فر...
27 شهريور 1392

از کارات بگم

هوراد جون کم کم داره به پایان هفت ماهگی نزدیک میشه امروز٢٤ شهریور ٩٢ است و هوراد ١١ مهر ٧ ماهش تموم میشه. زیاد دوس ندارم واسه هر ماه کیک واسش بگیرم . به نظرم کار بی مزه ایه. چون قشنگیه این کار یک باره و اونم سالگرد تولدش. شش ماهگیش هم کیک گرفتم چون قصل جدیدی از زندگیش با شروع غذای کمکی شروع میشد.  این روزا هورادجونی خیلی شیرین شده.  هنوز چهار دست و پا نمیره ولی خیلی تلاش میکنه و رو زانوهاش بلند میشه. علاقه عجیبی به آویز بالای تختش داره و براش تکراری نیس. بخصوص که وقتی میبریمش نزدیک آویز میخواد بکتدش و بیشتر هم به مرکز آویز جایی که دم و دستگاه باتریشه توجه داره و نه به عروسکا. عکسای خرس پو و دوستاش را که روی دیوار چسبوندم را هم با...
27 شهريور 1392

واکسن شش ماهگی

عجب واکسنیه این شش ماهگی. قبل از زدن واکسن اصلا ذهنیت بدی از اون نداشتم و فکر میکردم مثل دو و چهار ماهگیه. روز پنجشنبه رفتیم واکسن را زدیم و اومدیم خونه. تا 5-6ساعت اتفاقی نیفتاد ولی بعد اون تب شروع شد و تا شب به 39 درجه هم رسید و ما مردیم و زنده شدیم . استامینوفن هم کارساز نبود و پاشویه را شروع کردیم . مامان بابا و نگین هم اینجا بودن. تبش قابل کنترل نبود و ما سعی داشتیم بالاتر نره. تا صبح کارمون همین بود. فرداش کمی بهتر شد ولی دوباره شروع به بالا رفتن کرد. هورادی من کلی زجر کشید. روز جمهع هم همچنان تب ادامه داشت. بعداز ظهر جمعه مامان اینا رفتند اصفهان. و ما دوباره تا صبح تبش را چک میکردیم .امیدوار بودم شنبه وضه بهتر بشه البته تب اومد رو 38 ...
19 شهريور 1392
1